-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا عشقت از ره برون میبرد به کوی ملامت درون میبرد
2 گر اینست زنجیر زلف، ای حکیم ترا هم به قید جنون میبرد
3 به تاراج دل چشم او بس نبود لبش نیز خطی به خون میبرد
4 گل از روی او هست در انفعال ولیکن به خنده برون میبرد
5 اگر شاهی از لعل او برد جان از آن چشم خونریز چون میبرد؟