1 تا چند فلک جامه غم می دوزد بر قامت جان بین که دلم می سوزد
2 چون شرح توان داد که مسکین دل من خون از ستم زمانه می اندوزد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 گفتم آن ترک جفا جو نکند هیچ وفا نکند با دل سرگشته ی ما غیر جفا
2 چون همه کار جهان، بنده به کامش خواهد از چه رو می نکند کام دل خسته روا
1 بدار ای نازنین یار از جفا دست که بر وصلت نمی باشد مرا دست
2 طبیب من به حالم رحمتی کن که در دردت ندارم بر دوا دست
1 دلبرا تا کی زنی بر جان ما تیغ جفا بگذر از این رسم جانا مگذر از راه وفا
2 ترک چشم مست ما چندم جفا بر جان کند من بلا تا کی کشم از دست آن ترک خطا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **