1 آن دیده که دیدن تو بودی کارش از گریه تباه میشود مگذارش
2 وان دل که بتو بود همه بازارش در حلقهٔ زلف توست نیکو دارش
1 افتاده ز محنت من آوازه برون ای خانه مهر تو ز دروازه برون
2 ز اندازه برون است ز جور تو غم فریاد ازین غم ز اندازه برون
1 ای زلف تو حلقه حلقه و چین بر چین طغرای خط تو برزده چین بر چین
2 حور از بر تو گریخت پرچین بر چین زیور همه بر تو ریخت پرچین بر چین
1 ای باد که جان فدای پیغام تو باد گر برگذری به کوی آن حورنژاد
2 گو در سر راه مهستی را دیدم کز آرزوی تو جان شیرین میداد