- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 چنین گفت آن عزیزی بادیانت که تا حق عرضه دادست این امانت
2 زمین و آسمان زان در رمیدست که بار عهده آن سخت دیدست
3 تو تنها آمدی تا آن کشی تو از آن ترسم که خط در جان کشی تو
4 اگر اینست امانت ای همه ننگ بسی این به کشد ازتو خری لنگ
5 اگر بی سر شوی این سر بدانی وگرنه گربهٔ از چند خوانی