مرا کار از غم عشق تو زار است از جامی غزل 130

مرا کار از غم عشق تو زار است

1 مرا کار از غم عشق تو زار است دلم رفته ست و جان نزدیک کار است

2 اگر از سینه پرسی دردناک است وگر از دیده گویم اشکبار است

3 تو گشتی از قرار خویشتن لیک مرا آن بی قراری برقرار است

4 به عذر عشق وامق را خطی بس که عذرا را ز خوبی بر عذار است

5 مبر گرد از رخ زرد من ای اشک کزان چابک سوارم یادگار است

6 درون صد خارخار از محنت هجر که را پروای گلگشت بهار است

7 به درد درد و غم خوش باش جامی که صاف عیش ما را ناگوار است

عکس نوشته
کامنت
comment