-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 باید از نالهءجانکاه عصا دارد پیش بس که دشوار برآید، نفس از سینهٔ ریش
2 بلبل از آتش گل سوزد و پروانه ز شمع همه سوزند ز بیگانه، من از آتش خویش
3 آنگه ارباب نظر، دیدهورت میدانند که به عبرت نگری هر چه تو را آید پیش
4 آمد آن شوخ به سیر چمن و نرگس مست جلوهٔ قامت او دید و سرافکند به پیش
5 فکر آخر شدن دور قدح کشت مرا ورنه از گردش افلاک ندارم تشویش
6 راز پوشیدهٔ دلها همگی گردد فاش کاو کاو مژه ات بس که نماید تفتیش
7 دل چه سان جمع کنم در غم دلدار حزین؟ من که در هر بن مو میخلد از هجرم نیش