نیست ممکن جرعه ی آبی نباشد از سلیم تهرانی غزل 85

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

نیست ممکن جرعه ی آبی نباشد با نصیب

1 نیست ممکن جرعه ی آبی نباشد با نصیب تشنگان یاخضر می گویند و عارف یانصیب

2 بر سر یک خوان، جهانی روزی خود می خورد می برند از شربت آبی همه اعضا نصیب

3 هر کسی را روزی از جایی مقرر کرده اند قطره ی آبی صدف را نیست از دریا نصیب

4 خار و خس را اختیاری بر سر سیلاب نیست می روم سرگشته و حیران، برد هر جا نصیب

5 گردن مینا و ساق ساقی و ران شکار نعمتی باشد، شود این هر سه چون یک جا نصیب

6 شکوه ی آوارگی ما را سلیم از عشق نیست از ازل ما را غریبی بود چون عنقا نصیب

عکس نوشته
کامنت
comment