- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بسا شب که تا به روز سپید متعجب ز من بماند اختر
2 به چپ و راست سیلها راندم به قدح ز آن گداخته گوهر
3 با رخ و زلف ساقیان ما را یاد نامد ز لاله و عبهر
4 به هم آمیخته شد اندر گوش نوش ساقی و لحن خنیاگر
5 ساغر می شده به رنگ و به بوی چشم را شمع و مغز را مجمر
6 یک زمان شد به یکدگر گفتیم چو بدیدیم روی یکدیگر
7 تن ز مستی همی نپاید پای دل ز شادی همی برآرد پر