- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مرا دلی ست ز تیمار بی دلی در وا معلق است به مویی چو ذره ای ز هوا
2 چو ذره مضطربم در هوای خورشیدی که زیر سایة زلفش خرد کند مأوا
3 هلاک می شوم از دست و پای مال فراق دریغ اگر بتوانست گفتمی سر وا
4 به لب نمونة آیات انگبین و شراب به رخ خلاصة اولاد آدم و حوا
5 از آن نیافت سکندر که بود روزی ما لبی که درد سکندر جز آن نداشت دوا
6 خراب کردة چشمانت ای نگارینم که می کشند و به سر می برند با دو گوا
7 گرت به خواب بدیدی شبی عظیم و الروم ز شمع روی تو پروانه وار ناپروا
8 سپاه شب نکشد از عدم دگر به وجود به دست حسن تو گر برکشد زمانه لوا
9 ز حال من نظر لطف خویش باز مگیر که بی تو از سر و کارم برفت نور و نوا
10 مریز خون نزاری چو در جوار توام که نیست در حرم کعبه قتل صید روا