می رسد از دولت عشقم مدد از جامی غزل 142

می رسد از دولت عشقم مدد

1 می رسد از دولت عشقم مدد بنده عشقم ز ازل تا ابد

2 بود احد عشق ز آغاز کار لیک برآمد به لباس عدد

3 دیده دل گر شودت تیزبین هیچ نبینی ز عدد جز احد

4 معتقد خویش بود شیخ شهر خاک براین معتقد و معتقد

5 نقد قبولیش به کف نامده بر رخ عشاق نهد دست رد

6 در حقشان نیست حدیثش صحیح چون نه به انصاف رساند سند

7 جامی ازو نکته وحدت مپرس منکر بحر است اسیر زبد

عکس نوشته
کامنت
comment