- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر اوست رحم که درمانده دل افتاده است کدام عقده چو این عقده مشکل افتاده است
2 دمی بوصل تو چرخم چو آن غریق رساند که مرده است وز دریا بساحل افتاده است
3 دلم ز کوی بتان کی رهد که هر قدمی است بخاک دامی و صیاد غافل افتاده است
4 جز اشگ ما که بخود عمری از غمت نالید کدام قطره بدریا مقابل افتاده است
5 براه کوی تو آن رهروم که چون شده خاک بسعی باد گذراش بمنزل افتاده است
6 ز پایمال حوادث چه شکوه مجنونرا که گشته گرد و بدنبال محمل افتاده است
7 ز برق نیست غمم مزرع مرا مشتاق ز تاب تشنگی آتش بحاصل افتاده است