-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 هست تا ترک تعلق کرده سامان مرا پرتو مه شمع کافوری شبستان مرا
2 چشم آن دارم که گردد بحر رحمت موج زن در گداز آرد چو خجلت کوه عصیان مرا
3 غنچه گردید از فشار پنجهٔ غم سینه ام تنگی دل در قفس دارد بیابان مرا
4 گر به خاک افتادم از عجزم مباش ایمن که هست خندهٔ شیران لب زخم نمایان مرا
5 از صفای سینه ام آئینه ساز جلوه شو مطلع صبح سعادت کن گریبان مرا
6 جرأتم در معصیت افزون شد از امید عفو ابر رحمت سبز دارد کشت عصیان مرا
7 خرمن عصیان رود جویا به سیلاب فنا پنجهٔ لطفش بیفشارد چو دامان مرا