-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن که از حلقه زرگوش گران است او را چه غم از ناله خونین جگران است او را
2 گو کله برشکن از ناز که در مسند حسن منصب شاهی زرین کمران است او را
3 دیده دریاست مرا زان گهر پاک که جای صدف سینه صاحبنظران است او را
4 شد مرا حال دگر از غم آن شوخ ولی نظر لطف به حال دگران است او را
5 دی گذشت از من بد روز و دگر بازنگشت وه که خاصیت عمر گذران است او را
6 خاک شد دیده غمدیده مجنون و هنوز چشم جان جانب لیلی نگران است او را
7 پند تلخ پدران در دل جامی نگرفت زانکه دل در کف شیرین پسران است او را