- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مقررست و معین بحجت و برهان که: غیر دوست کسی نیست در مکین و مکان
2 هزار بار بگفتم، هزار بار هزار که: قدر خود بشناس، ای خلاصه دوران
3 نخست منزلت «الله » گوی و خوش می باش بگو به منزل ثانی که: «علم القرآن »
4 بجان دوست، که یک قصه را مسلم دار محمدست امین و خداست دار امان
5 بدان ز مشرب عرفان حیات مگو جان یابی که عین آب حیاتست مشرب عرفان
6 دگر ز عقل حکایت مگو در این مجلس هزار عقل بیک جو بمجلس مستان
7 بیا بگوش دل عاشقانه خوش بشنو: که شوق و شورش عشقست در زمین و زمان
8 بقدر عشق بود جاه، هر کجا باشد چه جای حشمت جمشید و ملکت خاقان؟
9 بآشکار و نهان قاسمی گوید که: عشق دوست بورزید آشکار و نهان