مرا فراق رخ آن نگار از جهان ملک خاتون غزل 315

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

مرا فراق رخ آن نگار ممکن نیست

1 مرا فراق رخ آن نگار ممکن نیست وصال آن بت سیمین عذار ممکن نیست

2 چه حالتیست ندانم میان ورطه ی عشق شدم غریق و شدن برکنار ممکن نیست

3 ببرد آب رخ آن نگار و در غم او میان آتش هجران قرار ممکن نیست

4 به بوستان وصالش بسی امیدم بود کنونم از گل آن وصل خار ممکن نیست

5 دل ضعیف مرا حالتیست بس مشکل که می خورد غم و بی غمگسار ممکن نیست

6 نه مرد عشق تو بودم ولی چه چاره کنم به عشق روی توأم اختیار ممکن نیست

7 نصیحت من بی دل کنند و می گویم سر بریدنم از وصل یار ممکن نیست

8 ز آب دیده ی ما سر به سر جهان بگرفت به غایتی که از این سو گذار ممکن نیست

عکس نوشته
کامنت
comment