خوش نیست به اهل طلب ایام از سلیم تهرانی غزل 302

سلیم تهرانی

آثار سلیم تهرانی

سلیم تهرانی

خوش نیست به اهل طلب ایام لئیم است

1 خوش نیست به اهل طلب ایام لئیم است هرگاه که امیدی ازو نیست چه بیم است

2 زان شعله که از طور دلم کرد تجلی یک اخگر افروخته در دست کلیم است

3 از پهلوی ما جای به مجنون نشود تنگ صحرا به گشادی چو کف دست کریم است

4 بر مور میفکن نظر از چشم حقارت مو گرچه ضعیف است ولی جزو گلیم است

5 در عشق تو مردن چو شکر خواب صبوحی موقوف اجل نیست، که آن رسم قدیم است

6 با همنفسان گفت شب از شور فغانم دانید که این هرزه درا کیست؟ سلیم است!

عکس نوشته
کامنت
comment