- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش نیست به اهل طلب ایام لئیم است هرگاه که امیدی ازو نیست چه بیم است
2 زان شعله که از طور دلم کرد تجلی یک اخگر افروخته در دست کلیم است
3 از پهلوی ما جای به مجنون نشود تنگ صحرا به گشادی چو کف دست کریم است
4 بر مور میفکن نظر از چشم حقارت مو گرچه ضعیف است ولی جزو گلیم است
5 در عشق تو مردن چو شکر خواب صبوحی موقوف اجل نیست، که آن رسم قدیم است
6 با همنفسان گفت شب از شور فغانم دانید که این هرزه درا کیست؟ سلیم است!