- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از رفتن دل نیست خبر اهل وفا را آن کس که تو را دید نداند سر و پا را
2 اول غم عشق این همه دشوار نبودهست دوران تو نو ساخته آیین جفا را
3 تا باد صبا بوی تورا درچمن آرد بر داشته هر شاخ گلی دست دعا را
4 باشد همه شب نام خوشت ورد زبانم اصبحتُ علی ٰ ذکرک سرّاً و جهارا
5 گیرم که شکیبد دل ما، رحم تو چون شد؟ بردار نقاب از رخ و بنمای لقا را
6 ساقی کف فیاض تو امساک نداند مگذر ز من تشنه جگر، گرم خدا را
7 درکوی تو دیگر به سرافرازی ما کیست؟ گر عشق کند خاک به راهت سر ما را
8 از زهر عتاب تو دلم چشمهٔ نوش است دادی به شکر غوطه، لب بوسه ربا را
9 غمّازی راز دل عشاق نکو نیست زنهار، درین طرّه مده راه، صبا را
10 عمری ست حزین را کف امّید فراز است امّید که محروم نسازند گدا را