شب است و بادیه و دل، فتاده از سلمان ساوجی غزل 58

سلمان ساوجی

آثار سلمان ساوجی

سلمان ساوجی

شب است و بادیه و دل، فتاده از راه است

1 شب است و بادیه و دل، فتاده از راه است ز چپ و راست، مخالف، ز پیش و پس، چاه است

2 مقم تهلکه است این ولی منم، فارغ ز کار دل، که به دلخواه یار دلخواه است

3 مرا سری است که دارم، بر آستانه تو نهاده‌ایم به پیش تو هرچه در راه است

4 به وصل قد تو دارم بسی امید و لیک قبای عمر به قد امید، کوتاه است

5 به عکس طالب منصب، شویم خاک درت از این رفیع ترا آخر چه منصب و راه است؟

6 که آورد به تو احوال دیده و دل من؟ که پیک دیده، سرشک و رسول دل، آه است

7 منور است به مهر تو، سینه عشاق بلی زجانب مهر است، هرچه در ماه است

8 پس از فراق تو گر بنده، زنده خواهد ماند بحق وصل تو کان زیستن، به اکراه است

عکس نوشته
کامنت
comment