عجزم از عشق محال است عنان از جویای تبریزی غزل 630

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

عجزم از عشق محال است عنان تاب شود

1 عجزم از عشق محال است عنان تاب شود حسن این بادیه سد ره سیلاب شود

2 هر که لبریز هوای تو بود همچو حباب پیرهن بر تنش از آتش دل آب شود

3 بسکه سرگشتگی از صورت حالم پیداست روبرویم چو شود آینه گرداب شود

4 گر چنین روی تو دل را به طپش اندازد جوهر آینه ها محشر سیماب شود

5 پیش او گریهٔ ما را چه اثر کز شبنم گل خورشید محال است که سیراب شود

6 دشمن سخت دل، از لطف، ملایم گردد روی گرم است کزو آهن و سنگ آب شود

7 دور از آن چاه زنخدان شب هجرش جویا عضو عضوم همه در گریه چو دولاب شود

عکس نوشته
کامنت
comment