1 خوشباش که روزی رسد ای ابن یمین حاجت نبود مگر بکوشش چندین
2 از دست طمع محنت و خواری چه کشی قانع شو و با راحت و عزت بنشین
1 شاه جهان چو پای فرا پیش صف نهاد دشمن برای تیر وی از جان هدف نهاد
2 دارای دین طغایتمور خان که بر دلش ایزد بروز کین رقم لاتخف نهاد
1 مرا چو یاد خراسان گذر کند بضمیر ز خون دیده کنم همچو لاله برگ زریر
2 چنانم آتش دل بر فلک زبانه زند که یک شرر بود از شعله هاش چرخ اثیر