- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس است شاهد مستی همین گلستان را که فاش کرده همه رازهای پنهان را
2 ز جوش لاله و گل در چمن چراغان است ببین ز ابر سیه، دود آن چراغان را
3 چه صحبت است ندانم که جمع کرده بهار ز سرو و گل به چمن راستان و پاکان را
4 سحاب، طفل در آب اوفتاده را ماند که گه فشار دهد دیده، گاه دامان را
5 برای چیست دگر تنگ عیشی مرغان؟ که غنچه کرد چو گلچین فراخ، دامان را
6 سلیم بر حذر از تیر فتنه باش که باز بلند ساخت زمانه کمان شیطان را