-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عید است و حق عید بباید شناختن وز باده نوش کردن و بربط نواختن
2 شرع است حق روزه به طاعت گزاردن شرط است حق عید به عشرت شناختن
3 اکنون که چنگ و نای به یک جای ساختند وقت است وقت با قدح باده ساختن
4 چوگان زلف و گوی زنخدان یار گیر در روز عید رسم بود گوی باختن
5 بر اسب باده سوی طرب تاختن بریم زیرا به عید رسم بود اسب تاختن
6 گر کینه آختن ز ره و رسم عادت است از غم سزد به قوت می کینه آختن
7 ور سر فراختن ز بزرگی و همت است باید به مدح صدر اجل سر فراختن
8 مخدوم ساده سید مشرق که کار اوست ناصح عزیز کردن و حاسد گداختن