-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مگو مرگ است بی او زندگانی که این ناکامی است آن کامرانی
2 لبم بست از شکایت عشق و آموخت نگاهش را زبان بی زبانی
3 ز رشک خضر میمیرم که دانم نمی بخشد جز آن لب زندگانی
4 غمش با ناتوانان سازگار است توانایی مجو تا میتوانی
5 در آن گلشن چه دل بندم که باشد پی گل چیدن آنجا باغبانی
6 جزای رنج یک نظاره بر شیخ عجب نبود بهشت جاودانی
7 در این گلشن مرا داد الفت برق فراق از زحمت هم آشیانی
8 مرا پایان کار جان سپردن تو را آغاز عهد دلستانی