1 هست بعد از حیات علم و شعور علمی از سبق جهل و فکرت دور
2 متعلق به جمله کلیات متجاوز ازان به جزئیات
3 ذره ای نیست در مکین و مکان که نه علمش بود محیط به آن
4 عدد ریگ در بیابان ها عدد برگ ها به بستان ها
5 همه نزدیک او بود ظاهر همه در علم او بود حاضر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چون سلامان را شد اسباب جمال از بلاغت جمع در حد کمال
2 سرو نازش تازگی را سر گرفت باغ لطفش رونق دیگر گرفت
1 در خم این دایره نقش بند چند شوی بند به هر نقش چند
2 نقش رها کن سوی بی نقش رو دیده به هر نقش چه داری گرو
1 ای چو گلت جیب به چنگ خسان دامن صحبت بکش از ناکسان
2 گر چه ز آغاز گشادت دهند عاقبت الامر به بادت دهند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به