- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گواه است بر درد پنهان من دل و چشم بریان و گریان من
2 کنارم غدیری شود هر صباح ز چشمان سیلاب باران من
3 به جانت که مردم ز هجران تو چه گویم دگر آخر ای جان من
4 به بوی تو زنده ست مسکین تو نسیمی فرست ای گلستان من
5 اگر بی خودی می کنم عفو کن که دل نیست در تحت فرمان من
6 دلم بی پریشانیت جمع نیست خوشا روزگار پریشان من
7 تو دانی که ایمان من کفر تست نداند کسی رمز پنهان من
8 اگر کفر ظلمت بود پس چراست مقامات زلف تو ایمان من
9 نشاید نزاری چنین مبتلا به دود و تو فارغ ز درمان من