1 آزرده رفت مانا تاجالزمان ز ما زیرا که وقت رفتن رفتم نگفت نیز
2 اسراف از او طمع نتوان داشت شرط نیست لفظش درست و مرد حکیمست و در عزیز
1 ای غارت عشق تو جهانها بر باد غم تو خان و مانها
2 شد بر سر کوی لاف عشقت سرها همه در سر زبانها
1 دل راه صلاح برنمیگیرد کردم همه حیله درنمیگیرد
2 معشوقه دگر گرفت و دیگر شد دل هرچه کند دگر نمیگیرد
1 دوش در ره نگارم آمد پیش آن به خوبی ز ماه گردون بیش
2 گشته از روی و زلف خونخوارش خاک گلرنگ و باد مشک پریش