-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دارد آن سرو گل اندام معنبر کاکل هرچه دارند بتان یکسر و بر سر کاکل
2 فرق کردن نتوان سرو سهی را ز قدش گر به فرقش بود از غالیه تر کاکل
3 بی گره کاکل او صد گرهم بر دل زد وای من گر زند از ناز گره بر کاکل
4 هیچ دل نیست که بر کاکل او فتنه نشد هر دم آرد به سرش فتنه دیگر کاکل
5 چون پی دلبری آن سرو کشد قد بلند با قدش هست درین شیوه برابر کاکل
6 دیده چون بندم ازان شوخ که او را بینم پای تا سر همه خوش وز همه خوشتر کاکل
7 بست در شانه او رشته جان را جامی بو که با شانه به هم جاکندش در کاکل