-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بر لبم تا نفسی می رود و می آید همدم یاد کسی می رود و می آید
2 جان که از تن کند آمد شد کویت مرغیست که به باغ از قفسی می رود و می آید
3 دعوی صدق محبت نه حد همچو منیست در دل از تو هوسی می رود و می آید
4 دلم از محملت آویخته با ناله زار چون معلق جرسی می رود و می آید
5 تن زارم ز تو در موج سرشک افتاده ست بر سر آب خسی می رود و می آید
6 یاد روزی که مرا دیدی و گفتی این کیست که درین کوی بسی می رود و می آید
7 یاد روزی که مرا دیدی و گفتی این کیست که درین کوی بسی می رود و می آید
8 بی تو از جان نبود بهره جز این جامی را کش به یادت نفسی می رود و می آید