به ناز می رود آن شوخ و باز می نگرد از جامی غزل 165

به ناز می رود آن شوخ و باز می نگرد

1 به ناز می رود آن شوخ و باز می نگرد نیازمندی اهل نیاز می نگرد

2 به صد نیاز کشد ناز هر رقیب ولی نیاز عاشق مسکین به ناز می نگرد

3 ز ترک چشم وی ای دل حذر که سوی کسان نه بهر لطف پی ترکتاز می نگرد

4 ندیده سرو و گلی باغبان چو او هر چند به باغ خویش نشیب و فراز می نگرد

5 به کارسازی وصلش گذشت عمر و دلم هنوز در کرم کارساز می نگرد

6 نظر به عرض سپاه است شاه غزنین را ولی به دیده دل در ایاز می نگرد

7 بود جمال حقیقت مشاهد جامی به صورت ار چه به حسن مجاز می نگرد

عکس نوشته
کامنت
comment