می بده که در دادنِ از حکیم نزاری قهستانی غزل 192

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

می بده که در دادنِ می یاری هاست

1 می بده که در دادنِ می یاری هاست کار این است دگرها همه بی کاری هاست

2 هیچ آرامش و آسایش و آسانی نیست در عنا خانه دنیا همه دشواری هاست

3 به خلافِ فقها پیر خرابات منم که میانِ ورع و می کده بیزاری هاست

4 گو ملامت گرِ بی فایده خود را دریاب در دل آزاریِ عشّاق گرفتاری هاست

5 نیک بخت است که بر وی نبود پوشیده که عقوبت همه مشتق زدل آزاری هاست

6 درد و رنج و غم و اندوه و ملامت بر دل بارِعشق است و بر او این همه سربار ی هاست

7 تلخیِ شربت هجران و ترش روییِ صبر شور بختا که چنین محتملِ خواری هاست

8 هر نزاری چو نزاری نبود بی زر وزور چه کند زاری و خود پیشه او زاری هاست.

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر