- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میدهد گردون بهر نا مستحقی بهره ها ز آنچه دریا پرورش دادست و کان اندوخته
2 روز و شب نا اهل را با سیم و زر دارد چو شمع زانسبب خندان چو شمع آمد روان افروخته
3 هدهد قواده را با تاج میدارد نگاه باز را بین پایها در بند و چشمان دوخته
4 عیبش آخر این نه بس کابن یمین از دور اوست با زلال شعر خود در تیه حرمان سوخته
5 هین مکن با عیب گردون ساز ایدل بهر آنک با هنرمندان بود بر قصد جان آموخته