بر دوش تو تا زلف زره‌پوش از فروغی بسطامی غزل 148

فروغی بسطامی

آثار فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

بر دوش تو تا زلف زره‌پوش تو افتاد

1 بر دوش تو تا زلف زره‌پوش تو افتاد بار دل عالم همه بر دوش تو افتاد

2 تار سر زلفت ز گران باری دل‌ها صد بار سراسیمه در آغوش تو افتاد

3 یک سلسله دیوانهٔ آن حلقه زلفند کز بهر چه بر طرف بناگوش تو افتاد

4 آن دل که نبوده‌ست کسی جز تو به یادش فریاد که یک باره فراموش تو افتاد

5 آسوده حریفی که ز مینای محبت تا روز جزا می زد و مدهوش تو افتاد

6 تا شام قیامت نکشد منت خورشید هر دیده که بر صبح بناگوش تو افتاد

7 آن نقطه که پیرایهٔ پرگار وجود است خالی است که بر کنج لب نوش تو افتاد

8 از چشم ترم جوش زند خون دمادم تا در جگرم خار جگرجوش تو افتاد

9 یک باره نظر بست ز سرچشمهٔ کوثر هر چشم که بر لعل قدح‌نوش تو افتاد

10 خون می‌چکد از گلبن اشعار فروغی تا در طلب غنچهٔ خاموش تو افتاد

عکس نوشته
کامنت
comment