جامی

جامی

جامی
جامی

این همه خون از لب لعل تو دل چون می از جامی غزل 422

غزل 422 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد

🌙 حالت شب
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد انگبین نتوان چنین خوردن که او خون می خورد

2 شیخ شهر ما که بودی شهره در کم خوارگی از همه در دور لعلت باده افزون می خورد

3 جز گل حسرت نیارد بار در باغ امید خار مژگانم که آب از اشک گلگون می خورد

4 دل پر است از زخم شمشیر بلا روز فراق همچو آن پر دل که زخم اندر شبیخون می خورد

5 سیل اشکم درنمی آید به چشم آن ماه را گر چه هر شب موج آن بر اوج گردون می خورد

6 می کشد هر دم زمین در خود ز چشمم بحر خون تشنه ای گویی دم آبی ز جیحون می خورد

7 جور تو جز بر دل جامی نمی آید بلی سنگ کز لیلی رسد بر جام مجنون می خورد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد

شاعر شعر این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد چه کسی است ؟

شاعر شعر این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد جامی می باشد.

شعر این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد چیست ؟

قالب شعر این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد غزل است

مضمون اصلی شعر این همه خون از لب لعل تو دل چون می خورد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.