- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ندارد آن دهان گفتم نشان گفتا چنان باشد مارینا ولی ما را میانی هست و آن هم بی نشان باشد
2 غم خال نو آسان نیست بر جان و تن لاغر که تار عنکبونانرا مگس بار گران باشد
3 به یک داغ و نشان نبود غلامانرا گریز امکان ا ز جورت چون گریزد دل که بر وی صدنشان باشد
4 نباشد بر زمین سروی چو تو بر آسمان ماهی و گواه من برین معنی زمین و آسمان باشد
5 خجل زآن باغ رخسارند گلبویان یکی ز آنها که پیش آن ذقن شد سرخ سیب بوستان باشد
6 عجب سرویست آن قامت عجبئر آب آن عارضی کسی را زیید این افسر که خاک آستان باشد
7 زمان وصل چون یابی کمال آن دم غنیمت دان که خوش میشی است سلطانی اگر خود یک زمان باشد