شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده از عرفی شیرازی غزل 545

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده

1 شب نشد از تاب تب پیرهن آتشکده پیرهنم شعله بود، انجمن آتشکده

2 صورت شیرین بکاشت، گلشنی از خار و خس بهر خود آماده ساخت، کوهکن آتشکده

3 سینهٔ سوزان من، قبلهٔ گبران شده است روح من آتش بود، جسم من آتشکده

4 سرد نگردد ز مرگ، ای دل آتش فروز می برم از پیرهن در کفن آتشکده

5 رو سوی گلخن دلا، باغ و گلستان مشو بس که بر افروختی در چمن آتشکده

عکس نوشته
کامنت
comment