چنان بلند نشد سرو ناز از هلالی جغتایی غزل 330

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

چنان بلند نشد سرو ناز پرور او

1 چنان بلند نشد سرو ناز پرور او که سرو ناز تواند شدن برابر او

2 ز نوبهار رخش آفت خزان دورست هنوز تازه دمیدست سبزه تر او

3 بنازم آن مژه شوخ را، که در دم قتل چنان نکرد که حاجت شود بخنجر او

4 رقیب کیست که او را سگ درش خوانم؟ اگر براند از آن کوی، من سگ در او

5 بنیم جرعه که در بزمش اتفاق افتد فراغتست مرا از بهشت و کوثر او

6 چو گفتهای هلالی بوصف تازه گلیست ز برگ لاله و نسرین کنید دفتر او

عکس نوشته
کامنت
comment