-
لایک
-
ذخیره
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
1 غایب نشد زمانی از خاطرم خیالت در پیش چشم دارم آیینه جمالت
2 هر بامداد دیدن رویت خجسته باشد فرخ کسی که گیرد بر خویشتن به فالت
3 سر بر خط ارادت داریم و دیده بر در تا کی دهند ما را پروانهٔ وصالت
4 دل ها نثار پایت جان ها فدای نامت گر خون ما بریزی این نیز هم حلالت
5 با نقش بند اول صورت کند نیفتد از نوک کلک قدرت یک نقطه همچو خالت
6 عیسی نفس نیارد با معجز دهانت موسی نظر بدوزد از پرتو جلالت
7 وقتی که خشمناکی با ما عتاب می کن بر هم مزن جهانی کز ما بود ملالت
8 گفتم همه تو را ام خود را طلاق دادم تا بو که محو گردم در هستی کمالت
9 گفتا قدم نداری تا کی دم ای نزاری بس کن که در نگیرد با ما به قیل و قالت