بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر از جویای تبریزی غزل 848

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم

1 بشکفت، شد نشانهٔ آن تیر اگر دلم خندید، گشت زخمی شمشیر اگر دلم

2 دارد سر شکار و چه سازم برون جهد از صیدگاه ناشده نخجیر اگر دلم

3 ز آب و هوای گلشن حیرت عجب مدار نالد به سوز بلبل تصویر اگر دلم

4 از یک خدنگ نیم کش او بخون طپد بوده است دور ازو دو سر تیر اگر دلم

5 در دهر شور صبح قیامت فتد، کند شرح غم فراق تو تقریر اگر دلم

عکس نوشته
کامنت
comment