1 میسوز تو خرمن شکیبایی من تا مینهم از غم تو خرمن خرمن
2 دامن به حدیث درد من باز مزن من دانم و اشک لعل دامن دامن
1 تا رنگ مهر از رخ روشن گرفتهام بیرنگ او ببین که چه شیون گرفتهام
2 دریای من غذای دل تنگ من شدست دریای کشتیی که به سوزن گرفتهام
1 معشوقه به رنگ روزگارست با گردش روزگار یارست
2 برگشت چو روزگار و آن نیز نوعی ز جفای روزگارست
1 ساقیا بادهٔ صبوح بیار دانهٔ دام هر فتوح بیار
2 قبلهٔ ملت مسیح بده آفت توبهٔ نصوح بیار