1 مرا به کوی تو دلگرمی شراب آورد که ریگ بادیه را سوی باغ، آب آورد
2 شکست رنگ به جای خمار گل ها را که لاله آمد و یک سرمه دان شراب آورد
3 ز ناله یار رمید و به گریه رامم شد گلی که باد ز من برده بود، آب آورد
4 به حیرتم که چه مشاطگی ست عشق ترا که مرگ را به نظر خوبتر ز خواب آورد
5 لب تو در پی بیهوشی من است چنان که آب اگر طلبیدم ازو، شراب آورد
6 به ترکتاز کجا می رود ندانم حسن که پا ز حلقه ی گوش تو در رکاب آورد
7 ز خط به گرد گل او سلیم سبزه دمید فغان که سایه شبیخون بر آفتاب آورد