- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شد دعای ناتوانان تا اجابت گاه راست با کمان قامت خم رفت تیر آه راست
2 کی برند از مسلک حق فیض ارباب نفاق مار کج کج می رود هر چند باشد راه راست
3 نور روی آفتاب من کم از خورشید نیست کی توان دیدن سوی آن رشک مهر و ماه راست
4 چون توان دیدن ز دست اندازی باد صبا بر رخش گه کج شود زلف سیاه و گاه راست
5 از چشم ترم مردمک آهی شد و برخاست مژگان زغمت دود سیاهی شد و برخاست
6 ای مهر لقا هر که ترا دید چو شبنم از هستی خود محو نگاهی شد و برخاست
7 چون چشم حباب آنکه ترا نیم نظر دید از هستی موهوم خود آهی شد و برخاست
8 چون آینه جویا همه تن محو جمالم هر مو به تنم مد نگاهی شد و برخاست