- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مقری صبوح کرده بر مناره شد آوازه منادیِ او بر ستاره شد
2 در داد الصلات که هان ای صبوحیان خیزید هین که دور حریفان سه باره شد
3 از بس که می کشند ز پس قاضی و خطیب دستارهای سد چله شان پاره پاره شد
4 شب از پی پیاله و روز از پی خمار این در جوار حیله و آن در غراره شد
5 قاضی معاف شد به قراتمغه از قلان مقری به آل تمغا وضع از شماره شد
6 ضرب اصول محتسب و لحن دل گشای در گوشِ هوش اهل طرب گوشواره شد
7 وا حسرتا که گردن و گوش صلاح و خیر از شومی عوانان بی طوق و یاره شد
8 صدری معظم است و امیری ممکّن است هر خر بطی که بر دو رکابی سواره شد
9 آری به اختلاف زمان از مدار چرخ بسیار یک سواره امیر هزاره شد
10 دیریست تا خدنگ مرا از کمان کام بیرون ز شستِ حیله و بازوی چاره شد
11 از جمع ضد خویش خرد را نزاریا باید ضرورتا ز میان بر کناره شد