- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا مضطرب شد استخوان چون نبض در پهلو مرا
2 حسن معنی تا نمود آیینهٔ زانو مرا شد بلند از هر سو مو نغمهٔ یاهو مرا
3 گر به قدر غم به فریاد آیم از بیداد عشق می شکافد چون جرس درد فغان پهلو مرا
4 مو بموی پیکرم آیینهٔ معنی نماست تا به دام حیرت آورد آن خم گیسو مرا
5 آه گرمم بوی گل ریزد به دامان هوا گرم گلبازیست در دل یاد روی او مرا
6 می روم جویا به سیر لامکان بیخودی گردل وحشت گزین من دهد پهلو مرا