می تپد دل بسکه در هجر گل از جویای تبریزی غزل 40

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا

1 می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا مضطرب شد استخوان چون نبض در پهلو مرا

2 حسن معنی تا نمود آیینهٔ زانو مرا شد بلند از هر سو مو نغمهٔ یاهو مرا

3 گر به قدر غم به فریاد آیم از بیداد عشق می شکافد چون جرس درد فغان پهلو مرا

4 مو بموی پیکرم آیینهٔ معنی نماست تا به دام حیرت آورد آن خم گیسو مرا

5 آه گرمم بوی گل ریزد به دامان هوا گرم گلبازیست در دل یاد روی او مرا

6 می روم جویا به سیر لامکان بیخودی گردل وحشت گزین من دهد پهلو مرا

عکس نوشته
کامنت
comment