- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 میرسد هر دم بعاشق صد جفا گوئیا از عشق می بارد بلا
2 چاره عاشق چه میداند طبیب درد عشقش هست درد بی دوا
3 سرفرو نارد بوصلم آن صنم کی کند شه هم نشینی با گدا
4 از بلا یک دم نمی یابم امان تا شدم در دست عشقش مبتلا
5 دست ما و دامن آن سنگدل گرکند جور و جفا و گر وفا
6 این صدا از عشق می آید بگوش گر تو جویای وصالی شو فنا
7 هرکه شد در عاشقی بی برگ و ساز او ز ساز وصل یابد صد نوا
8 شادمان گردی بدیدارش اگر میکنی در راه جانان جان فدا
9 غره نازست فارغ از نیاز زان اسیری نیست پروایش بما