جلوه گر شد شب دوشین از ملک‌الشعرا بهار قصیده 157

ملک‌الشعرا بهار

آثار ملک‌الشعرا بهار

ملک‌الشعرا بهار

جلوه گر شد شب دوشین چو مه عید صیام

1 جلوه گر شد شب دوشین چو مه عید صیام کرد از ابرو پیوسته اشارت سوی جام

2 یعنی ای باده کشان باده حلال است حلال یعنی ای دلشدگان روزه حرام است حرام

3 مه من نیز پی رؤیت فرخنده هلال همچو خورشید فراز آمد از خانه به بام

4 تا همی ابروی او دیدم من با مه نو هیچ نشناختم آیا مه نو هست کدام

5 شد او بیهده جوبای هلالی ز سپهر من از آن روی نکو یافته صد ماه تمام

6 تا بدیدیم سپس با دل خرم مه نو این‌چنین گفتم با آن صنم سیم‌اندام

7 ای دو یاقوت روان تو مرا قوت روان هله وقت است که از لعل تو برگیرم کام

8 زانکه من بوسهٔ سی روزه ز تو خواهانم هین اداکن تو مرا آنچه به من بودت وام

9 همچو طاوس بپا خیز و بریز از دل بط به قدح بادهٔ گلرنگی چون خون حمام

10 داد دل بستان از باده درین فرخ عید که مه روزه ز جان و دل ما برد آرام

11 باده بگسار و به‌ جای شکر و نقل بخوان هر زمان مدحت مخدوم من آن صدرکرام

عکس نوشته
کامنت
comment