1 عزلت و انزوا و تنهائی برهانندت از هزار بلا
2 رسته از دام هر زبون گیری زینچنین حالها بود عنقا
3 گوشه ئی و جریده ئی که در او جمع باشد لطایف شعرا
4 هر که دارد بسان ابن یمین نیست تنها که هست با تنها
1 شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار
2 شهریار ملک پرور پادشاه دین پناه آنکه دین و ملک را باشد بذاتش افتخار
1 ای سایه خدای توئی همچو آفتاب با خاص و عام بر سر اظهار تربیت
2 گرد بسیط خاک فلک دورها بگشت قادر نیافت کس چو تو برکار تربیت
1 چگویم ازین روزگار مخادع چه آمد رهی را بروی از وقایع
2 بصد قرن یک شمه نتوان بیان کرد که از دور گردون چها گشت واقع