1 اسلام که گم کرده ز دل آرامم بسیار خطر دارد ازو اسلامم
2 ز آن آفت دین که هست اسلامش نام ترسم که به کافری برآید نامم
1 به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی ببین کرا به که در دوستی بدل کردی
2 چه اعتماد توان کرد بر تو ای غافل که اعتماد بر آن مایهٔ حیل کردی
1 رخت که صورت صنع آشکار از آن پیداست نشان دقت صورت نگار از آن پیداست
2 قدت که بر صفتش نیست هیچ کس قادر کمان قدرت پروردگار از آن پیداست
1 نشانده شام غمت گرد دل سپاهی را که دست نیست بدان هیچ پادشاهی را
2 پناه صد دل مجروح گشته کاکل تو چه پردلی که حمایت کند سپاهی را