1 ایساقی گلرخ بیار آن آب آتش فام را غائب مدار از دست می در بزم خسرو جام را
2 آنخسرو خسرو نشان توکال قتلغ کز فلک ناهید بهر مطربی آید ببزمش نام را
1 زلف تو بر دو هفته قمر چون مقر کند آشوبها به پشتی دور قمر کند
2 چون روی تست فاتحه خرمی دلم اخلاص بندگی تو دائم زبر کند
1 دو سه روزی دگرم جان بر تن مهمانست بعد ازین وقت جدائی و وداع جانست
2 گه آنست که جان خو ز بدن باز کند که میان من و جان وقت غم هجرانست
1 ایدل ار خواهی گذر برگلشن دارالبقا جهد کن کز پای خود بیرون کنی خار هوا
2 ور نمیخواهی که پای از راه حق یکسو نهی دست زن در عروه و ثقای شرع مصطفی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به