این درد مرا دوا که داند؟ از عراقی غزل 95

این درد مرا دوا که داند؟

1 این درد مرا دوا که داند؟ وین نامهٔ اندهم که خواند؟

2 جز لطف توام که دست گیرد؟ جز رحمت تو که‌ام رهاند؟

3 بنمای رخت به دردمندی تا بر سر کوت جان فشاند

4 آیا بود آنکه بی‌دلی را لطف تو به کام دل رساند؟

5 افتادم بر در قبولت امید که از درم نراند

6 کار دل من عنایت تو گر بهتر ازین کند، تواند

7 مهری ز قبول بر دلم نه کین قلب کسی نمی‌ستاند

8 چون حلقه برین دری، عراقی می‌باش و مگرد، بو که داند

عکس نوشته
کامنت
comment
فاطمه سادات

مرا درد تو درمان می نماید