- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ایا از ملک زادگان فخر عالم نژاد ترا ملک عالم مسلم
2 نه در طالع دشمنان تو یک عز نه اندر دل دوستان تو یک غم
3 همی پیش چشم من آید که گیتی بگیری بخنجر ، سپاری بخاتم
4 بر مح چو افعی کنی مر عدو را رگ و پی در اندام افعی و ارقم
5 دم نای رویین تو چون بر آید بد اندیش را بر نیاید یکی دم
6 وز آن هندوی تیغ زهر آب داده چو یخ بفسرد در عروق عدو دم
7 ایا پادشاهی ، که گرزنده بودی بخدمت چمیدی بدر گاه تو جم
8 پرستیدن خاک نعل ستورت بود فخر آبای من تا بآدم
9 بدین نامه تا شادیم برفزودی بس شادی دشمنان کرده ای کم
10 ازین پس بحشمت مرا بنده زیبد هر آن کس که یک بیت گوید بعالم
11 زشادی و از خرمی مست گشتم که هرگز مبادی بجز شاد و خرم
12 تو آن پادشاهی ، که گر زنده بودی زمین بوسه دادی ترا سام نیرم
13 تو آن شهر یاری ، که أز تیغ و تیرت فرو شد بر آوردۀ زال و رستم
14 گر از خط تو فخر و لافی فزایم نه لافیست نا حق ، نه فخریست مبهم
15 الا تا نه هر خانه باشد چو کعبه الا تا نه هر چاه باشد چو زمزم
16 خصال تو بادا و نام تو بادا چو زمزم مطهر ، چو کعبه معظم
17 روان بداندیشت از آب تیغت بآتش درون همچو فرزند ملجم
18 وزان خواب من بنده نیمی بیاید نیاید دگر نیمه والله اعلم